شب علی بن الحسین علیه السلام، شب شخصیت بزرگی است که بزرگان در تفسیر زیارت عاشورا فرمودند که این «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین» که می گوییم، این حضرت امام سجاد علیه السلام نیست، این سلام به فرزند ارشد حضرت سید الشهداء علیه السلام یعنی برادر بزرگ امام سجاد حضرت علی اکبر علیهما السلام است . این مقام، مقام بزرگی است. خدا را قسم می دهیم به حق حضرت علی بن الحسین علیه السلام هر کسی به هر حاجت و نیتی در این جلسه نشسته است و همه حوائج مؤمنین و مؤمنات در این عالم را خداوند امشب برآورده به خیر بفرماید. به حق حضرت علی اکبر علیه السلام ان شاءالله هر کسی مریض و مریضه ای دارد امشب به آبروی حضرت شاهزاده علی اکبر علیه السلام خداوند شفای عاجل کرامت بفرماید. ان شاء الله هر چه که به ذهن ما میرسد و نمیرسد، چیزهایی که از خدا می خواهیم و گاهی به عقل ما نمی رسد که از خداوند بخواهیم ولی به خیر و صلاح ماست، امشب بخاطر حضرت علی بن الحسین علیه السلام خداوند در حق ما به اجابت برساند. اوج حاجات ما ان شاءالله هر چه سریع تر چشم ما را به جمال مولایمان و امام زمانمان علیه السلام روشن و منور بگرداند. برآورده شدن همه حاجاتی که میدانیم و نمی دانیم و به زبان می آید و نمی آید عنایت کنید مجلس را بسپرید به دست صاحب همه روضه های عالم هدیه کنیم به پیشگاه مطهره حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه سلام الله علیها با توجه و با حضور قلب صلوات بلند ختم بفرمائید.
درمورد سوره عصر در حال صحبت بودیم، گفتیم کربلا را جاری کنیم، ارائه کنیم به قرآن و قرآن را جاری کنیم در کربلا. هر جا دیدیم صحبت مؤمن است، صحبت تقوا است، صحبت صالحین است، صحبت محسنین است، صحبت توابین است، صحبت نیکوکاران است، این را باید الگوی عملی پیدا کنیم، بهترین الگو هم کربلا است. «اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخرة» خداوند امام حسین علیه السلام را بالا برده است که همه عالم ببینند، اگر قرار است الگویی باشد، حسین علیه السلام و یارانش هستند اگر کسی می خواهد در پیشگاه خدا آبرویی پیدا کند چه در دنیا چه در آخرت، با سیدالشهداء علیه السلام است و بس. ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبر، این چهار ویژگی کربلایی هاست. چهار ویژگی شهداست، چهار ویژگی اصحاب خاص اهل بیت علیهم السلام در هر دوره ای است. طبیعتا از آخر به اول هم قابل خواندن است. یعنی ایمان، عمل صالح و توصیه به حق نیاز به صبر دارد. در این دوره زمانه ایمان داشتن و عمل صالح انجام دادن حتما صبوری ویژه ای لازم دارد. توصیه به حق که به صورت ویژه صبر لازم دارد. در مورد توصیه به حق گاهی شما حرفی می زنید توصیه ای می کنید، نهی از منکر و امر به معروف می کنید؛ و گاهی راهبردی عمل می کنید و جمعی را تشکیل می دهید، کار تشکیلاتی انجام می دهید و تلاش می کنید که اقامه حق کنید. تلاش می کنید طوری فضا سازی فرهنگی تربیتی در جامعه انجام دهید که خود به خود اقامه حق اتفاق بیفتد. دلیل مقابله با اهل بیت علیه السلام، شهادت تک تک اهل بیت علیهم السلام همین مورد بوده است. با اینکه حکومت در اختیارشان نبوده اما به شهادت رسیده اند، چون همیشه حکام، فرعون های زمانه، یزید های زمان در هر دوره ای بسیار خوب می فهمند که اهل بیت علیهم السلام به دنبال تشکیل جامعه دینی هستند. در واقع حکومت دینی هدف اصلی است. به خاطر همین به شهادت می رسند و یارانشان شکنجه می شوند و… . چیزی که هزار سال بر سر آن دعواست که بالاخره دین از سیاست جدا هست یا نیست، ابوجهل فهمید، منصور دوانیقی فهمید، هارون الرشید میفهمید، مأمون عباسی می فهمید. الان هم دنیای استکبار، فرعون ها و یزیدهای زمان ما کاملا می فهمند. برای همین به ما فشار می آورند، چون قصد ما پیاده کردن اسلام ناب است. در اسلام ناب، دیگر نمی توان در گوشه ای نشست و عبادت کرد، آمنوا و عملوا الصالحات خالی فایده ندارد. عمل صالح نباشد اصلا ایمانی وجود ندارد. یکی از مؤلفه های مهم ایمان، تواصی به حق و تواصی صبر است. این موارد دو دوتا چهارتای ساده است و خیلی نیاز به توضیح بیشتر هم ندارد. انسان یک مقدار عاقل باشد کاملا موارد واضح است. مگر اینکه در موضعی باشد و سپری داشته باشد که نخواهد بپذیرد، و گرنه خالی الذهن انسان ورود کند متوجه این قضیه خواهد شد.
امام حسین علیه السلام می فرماید من برای اصلاح در امت جدم قیام کردم. مفهومش این است که شما هم که سینه میزنید برای من حواستان باشد، شما هم باید خودتان را برای اصلاح کنید. اگر امت جدم رسول الله صلی الله علیه و آله هستید، خودتان را بسپرید به دست امام حسین علیه السلام برای اصلاح و از امام یاری بگیرید. همراه شوید با یاران حسین علیه السلام برای اصلاح جامعه. این موارد بسیار ساده است. وقتی این نتایج را از قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام خصوصا کربلا می گیرید، قاعدتا باید دست به کار شوید. وقتی شما فقط حرفش را هم بزنید دشمن دست به کار می شود و سعی میکند جلوی راه شما را بگیرد. شروع به نقشه کشیدن می کند، هزینه می کند برای اینکه این حال را بگیرد، که شما بیایید اینجا فضیلت امام حسین علیه السلام را بشنوید و کیف کنید، روضه و سینه زنی کنید و بعد هم مریضتان شفا بگیرد و بروید. کاری به توصیه به حق و اصلاح جامعه و حکومت دینی نداشته باشید. او میلیاردها دلار سالانه خرج می کند که این صحبت ها گفته نشود چه برسد به اینکه به آن عمل بشود.
ما باید چه بکنیم؟ راهبرد دشمن را گفتیم « اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَكَ وَ اتَّهَمُوا نَبِيَّكَ وَ جَحَدُوا بِآيَاتِكَ وَ سَخِرُوا بِإِمَامِكَ وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و اله و سلم» که مربوط به زیارت امام رضا علیه السلام است و آقا به ما یاد می دهد. می فرماید راهبرد دشمن در طول تاریخ همین بوده است. اتهام به انبیاء، مسخره کردن اولیای خدا و با آیات خدا مجاهده کردن، همه چیز را زیر سوال بردن و ارزشها را تبدیل به بی ارزشی کردن. حجاب که ارزش بود تبدیل بشود به چیز دیگری، بی حجابی تبدیل بشود به ارزش و … «وحَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِ آلِ پیامبر» همه تقصیر ها را بندازند گردن اهل بیت علیهم السلام. جایی هم که حکومت در اختیارشان نبوده است، همه تقصیر ها گردن علی علیه السلام است. آقا میفرمایند من ۲۵ سال است حکومت در اختیارم نیست، می گویند نه تقصیر علی علیه السلام است. روی منبرها لعن می گویند. و مقابله می کنند با اهل بیت علیهم السلام. این راهبرد دشمن است. راهبرد ما چیست؟ در هر دوره ای یک راهبردی وجود دارد، زمان امام حسن علیه السلام یک شکلی بوده، زمان امام حسین علیه السلام یک شکل دیگری، دوره غیبت متفاوت است.
در دوره غیبت امام زمان علیه السلام میفرماید اجتماع من القلوب داشته باشید: «مهم ترین شرط ظهور»
دور هم جمع بشوید اما قلبی، دعوا نکنید، بگذرید و کوتاه بیایید، کار تشکیلاتی بکنید، اجتماع من القلوب الکی هم نه. « وَفاءِ بِالعَهدِ عَلَيهِم» در وفا به عهدی که با امام زمان علیه السلام داریم، محور با امام زمان علیه السلام است. به این صورت باید دور هم جمع شویم. اگر خروجی جلسه امام حسین علیه السلام، بحث انتظار و حرکت برای امام زمان علیه السلام نباشد خیلی به درد نمی خورد. یک صوابی دارد، سبک می شویم، گناهانمان آمرزیده می شود، ان شاالله آقا شفاعت می کند و به بهشت می رویم. ولی آنجا(آخرت) میفهمیم که چقدر ضرر کردیم و چقدر عقب هستیم. فرسنگ ها از سیدالشهداء علیه السلام و یارانش دور هستیم. یک دفعه می بینیم در بهشت عده ای هر روز خدمت اربابمان حسین علیه السلام هستند، می گویند سالها باید بگذرد ما بتونیم یک وقت ملاقات بگیریم و امام حسین علیه السلام را ببینیم.
میگویند شما هیئت هم که می آمدی از آقا دور بودی، از مکتب حضرت دور بودی، دنبال صواب و بهشت و شفاعت بودی که گرفتی.
دیدن میدان به این شکل یک حالتی ایجاد می کند که به آن «حالت جهادی» می گویند، هر وقتی در طول تاریخ شیعیان حالت جهادی خودشان را از دست دادند، شیعه ضرر کرده است. حالت جهادی یعنی اینکه میدان خوب دیده شود، راهبرد دشمن را دیده شود، راهبرد داخل کامل دیده شود، نقطه ضعف ها دیده شود، بدانیم نظام اسلامی به چه دردی میخورد. خیلی نیاز ندارد تطهیر کنیم و گل و بلبل نشان دهیم جامعه اسلامی را. نه ما ضعف زیاد داریم، خیلی هم نیاز ندارد سیاه نمایی کنیم، به این صورت هم نیست. ما هدف و راهبردمان درست است. مسیر به شدت درست است.
خیلی هم نیازی نیست سیاه نمایی کنیم. ما هدف و راهبردمان درست است. مسیر و مبانی و اصل کار درست است. تجربه ی نظام اسلامی در طول تاریخ نبوده، تازه به دست ما رسیده است. نفوذی هم بسیار زیاد وجود داشته است. باید میدان را خوب ببینیم و نیت امام زمانی باشد. نیت فقط باید امام زمانی باشد. اگر یک پله از این نیت پایین تر بیاییم عقب افتاده ایم . مثلا بگوییم ما کجا و امام زمان علیه السلام کجا، ما فقط برویم هیأت حاجت بگیریم، شفاعتی بگیریم، کربلای ما را امضا کنند کافیست، ما اینجا چکاره ایم، ما نمی توانیم کار تشکیلاتی انجام بدهیم .اما اگر این نیت امام زمانی را داشته باشیم ولو دو سه نفر باشیم با آن افق نگاه خدا اثر میگذارد. ولی اگر از نگاه ظهور امام زمان علیه السلام یک ذره کوتاه بیایم و آن هدف و افق را گم کنیم، هزار تا سیاهی لشکر جمع کنیم که کار تشکیلاتی کنیم اثر ندارد . چرا کار امام حسین علیه السلام هزار سال بلکه تا ابد اثر دارد و عالم را هدایت می کند؟ چون افق ایشان هم ظهور امام زمان علیه السلام است. حالت جهادی؛ برای توصیه ی حق بلکه اقامه ی حق نیاز به دیدن میدان و راهبرد داشتن و حرکت کردن است، نباید گیج شویم. هر کس سلیقه ای دارد و نظر خود را اعمال می کند . نه! امام زمان علیه السلام صراحتا دستور مستقیم داده اند و با دست خط خودشان که دوران غیبت اجتماع من القلوب است. دوره ی غیبت باید دور ولی فقیه بچرخیم. اگر راهبرد مشخص باشد ما هم راحت تر دور هم جمع می شویم، ولی وقتی اهداف نزول پیدا می کند و هر کسی به نیتی می آید و سلیقه ها مختلف است، نمی توانیم دور هم جمع شویم و کار کنیم.
حالت جهادی چیست؟ شهیده عصمت پور انوری خانم جوانی در دزفول بوده که در گرما و موشک باران دوران دفاع مقدس با حجاب کامل می خوابید. پدرش می گفت “در این گرما اذیت می شوی.” می گفت: “بابا من خودم به دوستانم سفارش کردم شب ها با حجاب کامل بخوابید، موشک باران است. اگر آوار روی سر ما خراب شود، ما شهید شده ایم اما فردا صبح که بدن ما را از زیر آوار دربیاورند نباید ما بی حجاب باشیم.” او فکر حجاب بعد از مرگش بوده است. این مکتب همان خانمی است که می فرمود: “یا علی! بدنم را هنگام تشییع روی تخته می گذارند، چارچوبی داشته باشد که حجم بدن من دختر پیغمبر معلوم نباشد.” میت بعد از مرگش که تکلیفی ندارد ولی حضرت زهرا سلام الله علیها نگران بودند. ما به خاطر این حجب و حیا داریم می جنگیم. خب حالا ما چگونه باید حالت جهادی را حفظ کنیم؟ تا میدان را نبینیم نمی دانیم حالت جهادی چیست. صدر اسلام در مکه پیامبر دستور دادند همه به مدینه مهاجرت کنند. مال و اموال را رها کنند و بروند. همه که غلام نبودند که بی مال و منال باشند. یک عده ای طبقه ی متوسط بودند، عده ای هم اشراف بودند مثل حمزه و عمار که بزرگان قریش بودند. باید همه را رها کنند و به مدینه بروند. همه ی زندگیشان را رها کردند. اشراف مکه یک شبه فقیر شدند. الان به ما بگویند که به خاطر اسلام زندگیتان را رها کنید و از این شهر به جای دیگر بروید آیا قبول می کنیم؟ کسانی که در مدینه بودند شرایطشان بدتر بود. کسانی که از مکه هجرت کردند ۱۳ سال از شروع اسلام گذشته بود، شکنجه ها دیده بودند، شعب ابی طالب دیده بودند و به پختگی رسیده بودند و راه افتادند سمت مدینه. ولی کسانی که مدینه بودند تازه مسلمان شده بودند. دعوای اوس و خزرج بود، گفتند پیامبر صلی الله علیه و آله بین ما آشتی بدهد و بعد مسلمان شدند. مردم مکه که وارد مدینه شدند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: “ای مردم مدینه شما باید ثروت خود را با اینها تقسیم کنید.” نه اینکه در خانه ی آنها مهمان باشند، هر چه دارند نصف کنند. مدینه ای ها هم فقیر شدند. واقعا امتحان سختی بود.
داخل هیأت به کسی بگویی از اینجا برو آنجا بنشین ناراحت می شود. حالت جهادی کجاست؟ در حالت جهادی همه سعی می کنند خرج کنند ولی وقتی وسط جنگ نباشیم مدام منتظریم ببینیم چه به ما می رسد؟ وای به حال این که تورم هم باشد، چهار تا مسئول هم خراب کاری کنند. کار دشمن هم همین است. اگر می بینید تمام نمادهای دینی ما را می زنند، تمام نمادهای عزت ما و نمادهای ملی ما که باید به آنها افتخار کنیم و ربطی هم به دین ندارد را می زنند، برای اینکه ما هویت نداشته باشیم. می خواهند ما را از این حالت جهادی دور کنند. کوچک دیدن، خرافات انگاری، استهزا و مسخره کردن . موشک می سازیم، مسخره می کنند. پیشرفت های پزشکی را مسخره می کنند. در زمان های قدیم ناموس ما زیر دست پزشکان هندی و فیلیپینی بودند، ولی الان پزشک صادر می کنیم. نقطه قوت ها را آنقدر مسخره می کنند که تبدیل به نقطه ضعف می شوند. کرونا را کنترل می کنیم مسخره می کنند. ولی کشورهایی که ادعا داشتند هنوز درگیر کرونا هستند و آمار کشته هایشان بالاست. آمار ما به صفر می رسد. همه لال می شوند، ۴ نفر کشته می شوند دوباره می گویند دیدید دنیا فلان است و ما چه. کشتی می سازیم مدار ۳۶۰ درجه میچرخد، دنیا متحیر است که اینها سوخت از کجا می آورند. با شرایط تحریم، صفر تا صد خودمان کشتی و زیردریایی می سازیم. امارات یک ماهواره پرتاب میکند و بزرگش می کند، درصورتی که هیچ چیزش مال خودش نیست. ژاپن و آمریکا و … اینها را ساخته اند. حتی ناسا هم تولیداتش مستقل برای خودشان نیست. ولی برای ما صفر تا صد تولید خودمان است. اینها دستاورد هستند ولی خیلی ها نمی بینند. چیزهایی که باید به آنها افتخار کنیم اصلا دیده نمی شود. چون رسانه ضعف ها را چند برابر نشان می دهند و دستاوردها حتی ملی را آنقدر کوچک نمایی می کنند و مسخره می کنند که ما خیلی به چشممان نمی آید. موفقیت های هسته ای، موفقیت های دیپلماسی همین الان در این دولت وجود دارد. ما هم به این دولت و بعضی انتصابات نقد داریم ولی شرف دارند به دولتی که هر چه به آنها می گفتند دیکته می کرد. وزیر مسکن میگفت افتخارم این است که یک مسکن هم نساختم. سند ۲۰۳۰ پیاده می کرد. روز جمعه یادش میافتاد بنزین گران شده است. ۱۰ سال ما عقب افتادگی سنگین داریم. هر چه زیرساخت داشتیم سعی کردند نابود کنند. آخرش هم نامه زده خزانه خالی است. ما نقد به دولت آقای رئیسی داریم ولی واقعا دارند شب و روز کار می کنند و تمام سعی شان را می کنند. هر دولتی نقاط ضعف و قوتی دارد. خطاهایی دارند ولی عضو سازمان شانگهای شدیم. در عرصه های بین المللی نایب رئیس سازمان ملل شدیم و با خیلی از کشورها ارتباط گرفتیم. مثلا می رویم آفریقا مسخره می کنند چرا آفریقا؟! سالهاست آفریقا مستعمره اروپاست و دست ازش بر نمی دارند. آمریکا دیده آفریقا فضایی دارد که می شود از آن سود برد با اروپایی ها دعوا دارند. بعد به ما میگویند آفریقا!!! این مثالهایی که می زنم منظور این است که نباید از حالت جهادی خارج شویم. ایمان و حرکتی که الان در عالم اتفاق میافتد با آن هدف ظهور، از موشک هایپرسونیک برای دشمن خطرناک تر است. دنبال زدن اعتقاد شماست. و گاهی اوقات هم واقعا موفق هستند. هر نقطه ضعفی که من و شما هم قبول داریم هست ضریب داده می شود و بزرگتر دیده می شود و هر نقطه قوتی به شدت تنزل پیدا می کند. آخرش باید به این برسم که والعصر. ان الانسان لفی خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات … ما باید ایمان داشته باشیم و عمل صالح انجام دهیم. پس میرویم کار خیر می کنیم و دست چند نفر را می گیریم؛ نمازی میخوانیم و روزه ای میگیریم ؛ سیاه می پوشیم و در هیأت سینه میزنیم و آقا شفاعت می کند و به بهشت می رویم . من و شما را همین جا گیر بیندازند به هدفشان رسیده اند. هزار تا موشک هایپرسونیک هم داشته باشیم فایده ای ندارد. گفتن این حرف ها سخت است برای اینکه خیلی مردم ناراحتند و حق هم دارند. همین امشب که این حرف ها را می زنیم، صبحش یکی رفته بانک کارش را راه ننداخته اند. با دیگری در فلان اداره بد برخورد شده است. فلانی اختلاس کرده. بهتر است من هم بیایم بر منبر کمی فضیلت امام حسین علیه السلام بگویم بعد کلی بگویم که بچه ها به ظهور امام زمان علیه السلام فکر کنیم. ما سینه میزنیم که به ظهور برسیم. در همین حد نگه میدارم. شما میگویید احسنت! باریکلا! بالای دست حاج آقا رو ببرید بیرون. اینها برای ما بار دارد. ولی فکر میکنم قیامت یقه ما را میگیرند اگه غیر از این بگوییم.
«جهالت نسبت به حق» حق را عرض کردیم همه امور دین است. این جهالت باید برطرف شود تبدیل به آگاهی شود. از آن طرف «لجاجت». ببینید لجاجت و جهالت اگر کنار هم بیاید یک معجون عجیب و غریبی می سازد نمیشود جمعش کرد. در نتیجه آنقدر باید گفته شود، شنیده شود، بحث کنیم، حرف بزنیم، دعوا کنیم، اشکالی نداره ولی در انتها به این نتیجه برسیم این جهالت برود کنار، آگاهی بیاید. کم کم یاد بگیریم لجاجت ها را کنار بگذاریم. نیازمند کسانی هستیم که تا پایان جان پای این حق بایستند. اگر خواص، بچه هیئتی ها، مسئولین فرهنگی، بقیه مسئولین، از این موضوع کوتاه بیایند، (خصوصا خواص) آن وقت ما شهید امنیت زیاد میدهیم، شهید غیرت زیاد میدهیم، شهید امر به معروف و نهی از منکر زیاد میدهیم. اگر مسئولین ما تن بدهند به چیزی که فراعنه دارند دیکته میکنند حاج قاسم سلیمانی ها را از دست میدهیم یک عده فدا میشوند این وسط. آنها به فوض می رسند. تا زمانی که یک عده حتی محدود تصمیم بگیرند کار تشکیلاتی امام زمانی انجام بدهند ما مرتب شهید خواهیم داد. تلفات خواهیم داد و خدا جبهه حق را با اینها جلو می برد. و میفرماید شما که تکان نمی خورید من خدا هم که نمی نشینم نگاه کنم، جبهه حق را می برم جلو، منتطر شما نمی مانم، با خون شهید جلو می روم. و قرآن مثال زیاد دارد «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ» (آیه ۲۰ سوره یس) مؤمن آل یاسین یا مؤمن اِل یاسین قرآن دارد میگوید میگوید آمد دید فضا یک چیز دیگه است، همه بلند شدند علیه چند تا پیغمبری که آمدند مردم را دعوت میکنند. کسی جرات حرف زدن ندارد. این آمد وسط ایستاد، گفت: مردم به حرف این پیامبران گوش بدهید، اینها دارند حرف حق میزنند. مثل الان دیدید یک نفر حرف حق میزند میریزند سرش؟ ریختند سرش، به وضعیت فجیعی او را کشتند، به شهادت رساندند. در قرآن نیامده ولی در روایات آمده «حبیب نجار». بعد در قرآن میگوید که وقتی داخل بهشت می شد، افسوس میخورد «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ» (آیه ۲۶ سوره یس) ای کاش این مردم می دانستند «بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ» (آیه ۲۷ سوره یس) ای کاش اینها می فهمیدند. آن لحظه در بهشت هم داشت حسرت می خورد چرا مردم نمی فهمند. خیلی از این شهدایی که الان به فوض عظیم نائل شدند مطمئن باشید داشتند می رفتند دربهشت نگران بودند که مردم چرا متوجه نمی شوند؟!! خدا اینها را بالا میبرد میگوید ببین! اینها خلاف جهت آب شنا میکنند. این شکلی لازم است. خدا با این دست به قلمی که دارد معجزه تولید میکند. یک جلد کتاب فقط تولید کرده نه صد جلد و دویست جلد نه یک دانه قرآن است. در این یک دانه قرآن هم میگوید من یک دانه موعظه بیشتر ندارم برای شما. «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ » (آیه ۴۶ سوره سبأ) بلند شوید، تک تک، دوتا دوتا قیام کنید. کسی بود با او راه بیفتید، کسی نبود تنها حرکت کنید. بلند شوید داد بزنید. خداوند الگو معرفی می کند، ببینید آسیه همسر فرعون وسط دربار فرعون چه می کند، ببینید خداوند چه سنگ تمامی گذاشته است برای حضرت آسیه سلام الله علیها. تنها شهیدی است که ظاهرا خداوند حالت شهادتش را هم وصف کرده است. مومنِ آل فرعون هم داریم که وزیر بوده و از حضرت موسی علیه السلام دفاع کرده است و به طرز فجیعی به شهادت می رسد. همچنین جد مادری حضرت علی اکبرعلیه السلام “عروه” که اشراف زاده ای بوده در قریش، عالِم فهمیده و معتبری بوده است که در صلح حدیبیه ایشان ورود می کند و مانع جنگ می شود. ایشان با پیامبر صلی الله علیه وآله صحبت میکند و رو به مردم مکه که آماده جنگ بودند می کند می گوید «با ایشان در نیفتید، من دیدم که این پیامبر وقتی وضو میگیرد مردم آب وضوی ایشان را جمع می کنند». با یک صحبتی مردم مکه را راضی می کند که نجنگند و می گوید بیایید صحبت کنید و با صلح، قضیه را تمام کنید که پس از آن، همین صلح باعث فتح مکه می شود. بعدها که خود مسلمان می شود به رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید که یا رسول الله من میخواهم برای تبلیغ به طائف بروم، زیرا آنجا افراد زیاد دارم که میتوانم به اسلام دعوت کنم. پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند من به طائف رفته ام. تنها جایی که فقط یک غلام مسلمان شد و هیچ کس مسلمان نشد و پیامبر را نیز کتک زده اند. طائف بوده است، هیچ دستاوردی نداشته است. فرمودند می روی و تو را میکشند. ولی گفت میروم و باید حجت تمام شود. ایشان به طائف می رود، اشراف به استقبالش آمده و مهمانش می کنند، هنگام صحبت با مردم می گوید من شما را به اسلام دعوت می کنم، وقتی متوجه می شوند او مسلمان شده همه به حالت قهر از مجلس خارج می شوند. نیمه شب به پشت بام می رود و اذان می گوید، کسی در طائف جرأت چنین کاری را ندارد، (به فرض در زمان اغتشاشات در محله ای که همه شعار ضد دین می دهند کسی در پشت بام منزل اذان بگوید. من میشناسم افرادی چنین کاری کرده اند و بعدها کتک هم خورده اند اما کار خود را کرده است.) خانه را محاصره کردند و با وضعیت فجیعی به شهادت رسید. وقتی خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، ایشان فرمودند که عروه مثل مومن آل یاسین بود و خداوند برایش چه بهشتی درنظر گرفته است. کیست که بتواند به تنهایی قیام کند و قوت قلب امام زمانش شود. یعنی امام زمان علیه السلام بگوید که تا این قاسم سلیمانی هست من خیالم راحت است. مالک اشتر هست، تا آقا سید علی هست دلم قرص است، تا حججی را داریم دلم قرص است، تا فلان بچه هیئتی فلان جا فلان پرچم را بالا گرفته است خیالم راحت است. چه کسی میتواند قوت قلب بدهد به امام زمانش؟ «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ» در راه می آمدند، آقا سیدالشهداء علیه السلام چشم ها را چند دقیقه ای بر مرکب بست. علی اکبرعلیه السلام ناگهان به ایشان نگاه کرد و دید آقا انگار حالشان منقلب است، گفت بابا اتفاقی افتاده است؟ فرمود بله پسرم، چشم هایم را بستم، دیدم هاتفی صدا می زند این کاروان به سمت مرگ حرکت می کند. آقا امام حسین علیه السلام که قاعدتا نگران مرگ خودش نیست، بالاخره ایشان فرزند کوچک داشتند، زن و بچه همراهشان بود، شیر خواره، بچه سه ساله و سیزده ساله همراه داشتند، کجا ببرند و چکار کنند؟ علی اکبر علیه السلام زود پرسیدند آقا جان أَوَلَسنا عَلى الحَق؟ دارند تاکید میکنند. آقا مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود چرا پسرم ما بر حق هستیم. زود گفت اگر این طور است ما هراسی از مرگ نداریم، باعث قوت قلب پدرش و امام زمانش است.تا علی اکبر علیه السلام هست آقا کمرشان صاف و خیالشان راحت است. بعد از شهادت علی اکبر علیه السلام، امام فرمودند بعد از تو خاک بر سر دنیا. چون ایشان میفهمند دنیا چه کسی را از دست داده است. فردی در مدینه به آقا امام حسین علیه السلام گفت من دیشب در عالم دنیا مسیح را دیدم به من آقایی را نشان داد و گفت ایشان پیامبر اسلام است و به من فرمود اسلام را ایشان عرضه میکند به ایشان ایمان بیاورید، او بر حق است. من جمال این آقا را دیدم خیلی زیبا بود، شیفته ایشان شدم و شهادتین گفتم. الان آمده ام در بیداری خدمت شما، در دلم هنوز خیلی به اینکه در خواب مسلمان شدم اعتماد نکردم، چه کنم مسلمان بشوم؟ آقا فرمود کسی که در خواب دیدی اگر ببینی میشناسی، گفت بله.. فرمود دم درب مسجد را نگاه کن، دیدند آقا زاده ای وارد شد، فرد گفت همین آقا بود در خواب دیدم، ایشان پیغمبر هستند، رفت که به پای ایشان بیفتد. امام فرمودند نه ایشان پسر من علی است
ثبت دیدگاه