شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ Saturday, 23 November , 2024 ساعت ×
مراسم چهلم شهید مدافع حرم میثم مدواری
25 آذر 1394 - 20:30
شناسه : 1283
بازدید 260
13

چند روز بود که قدیر و روح الله شهید شده بودن؛همش توی فکر بود ، همش یه گوشه گیر میاورد و تنهایی با خودش و چشمهای بارونی اش خلوت میکرد
میرفتم پیشش ، میگفتم چیه ؟ هنوز درگیری ؟ خودش رو جمع و جور میکرد و میگفت درگیر خودم هستم نه اونا

ارسال توسط :

2

1

شهید مدواری

چند روز بود که قدیر و روح الله شهید شده بودن
همش توی فکر بود ، همش یه گوشه گیر میاورد و تنهایی با خودش و چشمهای بارونی اش خلوت میکرد
میرفتم پیشش ، میگفتم چیه ؟ هنوز درگیری ؟ خودش رو جمع و جور میکرد و میگفت درگیر خودم هستم نه اونا
اونا که شهید شدن و رفتن ، این منم که پام قفل شده به زمین
یه بار بهم گفت ؛ مطمئن هستم و قسم میخورم این همه مدت تا حالا خالص برا خود خدا کار نکردم
همش کارهام یه حاشیه هایی داشته
و پاک و خالص برا خدا نبوده

شب عملیات رسید
منتظر دستور بودیم
من و میثم و عمار (شهید محمدحسین محمدخانی) بالای یه ساختمون پیش همدیگه و زیر یه پتو دراز کشیده بودیم و از سرما میلرزیدیم
خیلی خیلی سرد بود
حدود ساعت ۲ شب و توی اوج سرما و باد شدید میثم پتو رو زد کنار و پاشد و رفت
من و محمدحسین گفتیم خدا رو شکر ، جا باز شد و یه تیکه پتو بیشتر گیرمون اومد
چند دقیقه بعد دیدیم رفته وضو گرفته داره نماز شب میخونه
محمدحسین به خنده گفت : خوب دیگه میثم هم کارش تموم شد … روحت شد
نمازش رو که خوند برگشت بخوابه ؛ ما هم شروع کردیم به مسخره بازی که میثم برگرد یه دو رکعت دیگه بزن بذار ما قشنگ زیر پتو دو نفری صفا کنیم ، این پتو گنجایش نداره و …
خلاصه
اذان صبح شد و پاشدیم برا نماز
همون موقع دستور شروع رسید
نماز رو که خوندیم رفتیم سراغ بچه ها که حرکت کنیم
وسط راه یهو شیخ مالک به میثم گفت : هاااان میثم ؛ نیتت صاف شد ؟ خالص شد ؟
میثم با یه لبخند توی اون چهره ی معصوم اش برگشت و گفت : صاااااااف صاااااااف

تا وقتی رسیدم بالای سرش و دیدم چه خوشگل پر کشیده ، متوجه نشدم که چقدر با خلوص گفته بود صااااف صااااف
میثم همه ی دنیاش رو طلاق داد
طلاق داد و پر کشید
.
شادی روح #مدافع_حرم #شهید_میثم_مدواری صلوات 🌹

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.